فرهامفرهام، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

فرهام نفس مامان و بابا

غذا خوردن پسملی

خب مامان جون من آماده ام تا دستپخت شمارو بخورم ...     اوهم انگار که طعم خوبی داره...   بله خوشم اومد...       چیه نگاه کردن داره خب دارم به به میخورم دیگه...   مادر فدای اون لبخند و نگاه قشنگت   ...
30 تير 1393

فرهام جونی در 7 ماهگی و 8 ماهگی

پسر خوبم این روزها حسابی بزرگ شدی و کلی شیطون ... برای همین وقت زیادی از مامان میگیری و من زیاد فرصت نمیکنم که مطالب را بنویسم پس به گذاشتن عکسهای خوشگلت بسنده میکنم تا بعد....                                                     عاشقتم نفسممممممممممممم ...
25 تير 1393

عکاسی مامانی از فرهام خوشجله

پسرم این عکس هارو بعد از حمام  در یه روز گرم تابستان ازت گرفتم ... پسرکم عاشق حمام کردنی و کلی آب بازی میکنی تو حمام (البته مامانی خیلی حواسش جمعه که تو مصرف آب صرفه جویی کنه)  دووووووووووووووووووووووووووووووووووووست دارم                       ...
9 تير 1393

نوروز 1393

عکسهای آقا فرهام در اولین نوروز زندگیش... الهی همیشه روزهای زندگیت نوروز باشه و خوشبخت باشی پسرکم...       پسملی در میان شکوفه های بهاری باغ آقاجون...       پسر اندر بغل پدر     پسملی و باباشی و آقا جون   فدای اون لبخند قشنگت       عکس سه نفره...                     دوست دارم فرهام جوووووووووووووووووونیییییییییییییییییییی ...
7 تير 1393

زمستان 1392

پسر گلم مامان بعد از به دنیا اومدن شما مدتی رفت همدان ؛ خونه آبایی (مامان مامانت) ... از اونجایی که همدان خیلی سرده خیلی زود هم برف اومد و شما اولین بارش برف را دیدی ...عزیزم امیدوارم همه روزهای زندگیت به سفیدی همین برف باشه     ...
6 تير 1393

چهل روزگی پسرکم

عزیز دل مامان چهل روز از تولد تو کوچولوی دوست داشتنی گذشت ...خب برای مامان و بابا که اصلا تجربه ای نداشتن یکم سخت بود اما در کنار تو بودن برای ما پر از لذت و خوشبختی بود....   ...
6 تير 1393
1